سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زراعت و اصلاح نباتات


زراعت و اصلاح نباتات

الهه
دانشجوی کارشناسی ارشد رشته زراعت و اصلاح نباتات هستم امیدوارم از سایت من خوشتان بیاید هر چند شاید دارای نقص های باشد ولی با نظر دادن شما امیدوارم بتوانم این نقص را اصلاح کنم دو چیز را هرگز فراموش نکن : 1) خدا را 2) مر گ را دوچیز راهمواره فراموش کن : 1) کسی به تو بدی کرد 2) به کسی خوبی کردی
وضعیت من در یاهـو

137تعداد بازدید روزانه

اکنون به نظر می­رسد که ما مایل هستیم فرزندانمان را براساس طرح و تدبیر خود به وجود بیاوریم، ما هنوز جدایی بین یک چیز واقعی و یک چیز مصنوعی را گاهی به طور مبهم درک می­کنیم.

در حقیقت، علائمی وجود دارند که نشان می­دهند، بیشتر ما آن­ها را در همه زمان­ها امری جدی می­دانیم: ما با داشتن یک زندگی مشوّش و غیر رضایت­بخش در مقابل تلویزیون، درصدد نظم بخشی بیشتر در استفاده از آن و چیزهای مشابه هستیم. موقعی که ما می­دویم، ابزار را به خدمت می­گیریم یا حداقل، ما آرزو می­کنیم که چنین کنیم. اما نگاهی که مرز کاملاً تیره شود – در موقعی که ما خود تبدیل به ابزار شده­ایم – چطور این اقدامات حساس و محوری صورت می­گیرند؟ اگر شما برای دویدن طراحی شده باشید، دویدن چه معنایی می­تواند داشته باشد؟ تبدیل به یک دایره بی­پایان، همچون چرخ بزرگ داخل زندان­ها می­شوید، با این فرض که این چرخ بزرگ در درون خود شماست. ما با دستکاری و طرّاحی که در شخص صورت می­دهیم، در واقع به لحاظ منطقی به جنبش تکنولوژی خود پایان داده­ایم. با احساس قرار گرفتن بین واقعی و مصنوعی، هیجان در ما پایان می­یابد و این شاید باعث آسودگی خاطر هم شود؛ دیگر چیزی وجود ندارد که دائم به ما گوشزد کند که باید زندگی­مان را «بهتر بکنیم». اما همان هیجان، آخرین بازمانده یک انسان کامل می­باشد. از دست دادن آن، مثل این است که ما اجازه دهیم، آخرین پیچک در جنگل از دست برود؛ بدون آن، ما به سمت جایی که نمی­دانیم کجاست، سقوط می­کنیم.

ما شاهد فداکاری دیوانه­وار در سپردن کودکان به مدارس خوب و آموزش حرفه­های خوب به آن­ها و همچنین درآمدهای بالا برای آن­ها بوده­ایم. والدین می­کوشند که از پیش داوری­ها، سیاست­ها و رفتار­های فرزندشان نسبت به محیط اطراف بگذرند (ما برای آموزش هر چه بیشتر کودکمان مصصم هستیم و می­خواهیم که او از همه چیز سر در بیاورد). پدرانی هستند که به فرزندانشان در سن چهارسالگی «کروبال» یاد می­دهند و فرزندانی هستند که اگر نتوانند یک تیم مسافرتی کوچک به وجود آورند، احساس می­کنند که ارزشی ندارند؛ مردم خانه­هایشان را به جاهایی منتقل می­کنند تا فرزندانشان بتوانند با هم مدرسه­ای­های خوب رشد کنند.

آن­ها فرزندانشان را می­ترسانند که از ازدواج با آمریکایی­های آفریقایی تبار صرف نظر کنند و یا از این ازدواج جلوگیری می­کنند . هیچ دیکتاتوری سعی نداشته است، به اندازه توجهی که والدین مدرن به ریز مسائل فرزندانشان دارند، بر زیر دستانش حکومت کند، اکنون چرا نباید این یک قدم اضافی برداشته شود؟ چرا نباید کودکان را مهندسی ژنتیک کرد تا همة آن چیزهای متمایز کنندة اشاره شده با وی عجین گردد؟ به گفته لی سیلور، «چرا نباید این قدرت را غنیمت شمریم؟ چرا نباید هر آنچه را که در گذشته بر سر راه شانس قرار می­گرفتند، تحت کنترل درآوریم، در حقیقت، ما از طریق تأثیرگذاری­های قدرتمند اجتماعی و محیطی، همه جنبه­های دیگر زندگی و هویت کودکانمان را کنترل می­کنیم. در شرایطی که این حق را برای والدین قائلیم که آن­ها از هر راهی که می­توانند، به نفع فرزندانشان عمل کنند» ؟ اگر شما می­توانید بر سر سه سال حضور فرزندانتان در دیر فیلد، چهار سال در هاروارد و سه سال دیگر در هارواردلو معامله کنید، چرا نباید قادر باشید که ضریب هوشی وی را ذره­ای تقویت کنید؟

به احتمال زیاد، پاسخ شما نیز داده شده است. زیرا شما می­دانید که بسیاری از افراد، به طور موفقیت­آمیزی در مقابل طرحی که والدینشان برای آن­ها در نظر گرفته بودند، ایستادند و یا طرح را گرفتند، اما آن را با شخصیت خاص خودشان منطبق کردند.

سیلور می­گوید که به سختی می­توان ارزش مهندسی جرم لاین را با ارزش آموزش در یک دانشکده با هم مقایسه کرد؛ او ادامه می­دهد که در هر دو مورد مذکور، هدف: «افزایش فرصت­ها برای کودک است تا وی به طریقی باهوش­تر و برای نیل به موفقیت و شادمانی تواناتر شود». اما این در بهترین حالت، نصف داستان است. دانشکده جایی است که شما در آنجا در معرض تأثیرات هزاران چیز جدید قرار می­گیرید؛ در معرض ایده­هایی قرار می­گیرید که احتمالاً می­توانند شما را به هر راهی بکشند. دانشکده جایی است که شما از زیر نفوذ والدینتان خارج می­شوید و در می­یابید که واقعاً اگر تمایل ندارید، مجبور نیستید به دانشکده حقوق بروید. گاهی اتفاق می­افتد که والدین سمج می­کوشند کودکانشان را به زور به سمت و سوی خاصی سوق دهند، ولی گاهی نیز کودکان سرسخت آنان در مقابل این­گونه رقم خوردن سرنوشت خود مقاوت نشان می­دهند.

 ما تلاش می­کنیم و زندگی فرزندانمان را شکل می­دهیم. همان­گونه که برداشت خاص خود را از بهبودی داریم، به همان صورت سعی می­کنیم، زندگی­شان را «بهبود» بخشیم؛ اما جاذبه و وقار ما معمولاً آن­قدر ضعیف است که فرزندانمان، در صورتی که احساس نیاز کنند، می­توانند آن را بشکنند و از آن درگذرند. مارتانوس­بام، دانشمند حقوق می­نویسد: در بسیاری موارد، زندگی انسان­های بسیار خلّاق و باارزش، محصول منازعه­ای سخت بین انتظارات و نفوذها بوده است.

این چیزی نیست که یک مهندس ژنتیک در تولیداتش بدان بیندیشد. تلاش او این است تا نسبت به موفقیت کامل خود اطمینان حاصل کند. در بهار سال 2002، یک محقق اسراییلی اعلام کرد که وی ترتیب تولید یک جوجه بدون پر را داده است. به اعتقاد وی، این مورد یک پیشرفت محسوب می­شود، زیرا «از آنجا که این جوجه­ها پر ندارند. قبل از بسته­بندی، نیازی نیست که پر آن­ها چیده شود، لذا کم هزینه­تر هستند.» به علاوه، دیگر لازم نیست که صاحبان مرغداری برای سالن­های مرغ تهویه بگذارند تا این پرنده­ها را در مقابل گرمای زیاد محافظت نمایند. این دانشمند شرح داد که «پر چیز زائدی است. جوجه­ها خوراک می­خورند تا چیزی را تولید کنند که تبدیل به آشغال شود و صاحبان مرغداری مجبورند، برای غلبه بر این معضل واقعی، برق هزینه کنند». اکنون این مهندس مجبور نیست که صاحب مرغداری را وادارد پرهای مرغ­ها را بچیند، همچون خود صاحب مرغداری و دیگران شادتر است. او ژنی را افزوده که باعث تولید پروتئین خاصی می­گردد و این پروتئین خوب و مخصوص، مانع تولید پر می­شود، شما فقط با این مثال، در خواهید یافت که مهندسان (ژنتیک) انسان چه رؤیایی در سر دارند. سیلور می­نویسد: «والدین از طریق باز تولید ژنتیک (و از طریق کسب توانایی در هدایت و ارتقای خصوصیات فرزندان و به علاوه فرزندان فرزندانشان) می­توانند کنترل کاملی بر سرنوشت خود داشته باشند».


ارسال شده در توسط الهه
سفارش تبلیغ



">ا